بازدید امروز : 82
بازدید دیروز : 1
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
دیروز که نذاشت بنویسم. تا ببینیم امروز چی میشه...
میدونی... من میگم آخه چه دردی داری که میخوای دلیل همه چیزو بدونی؟! باباجونم اصلا به تو چه مربوطه؟ هرچی میشه ، هرکی هرچی میگه ، هرکسی هر کاری میکنه و نمیکنه ، میشینی دو روز فکر میکنی و تو لک میری که چرا اینطوری شد و اونطوری نشد؟! چرا اینکار و کرد و اونکار رو نکرد؟! و...
بعدشم حالا دنبال دلیل بودن ، باشه به جای خودش خوبه ، ولی این که نشد کار که بشینی و حدس بزنی که آره اگه این کارو کرده حتماً منظورش این بوده که .... یا نه اگه این حرف رو زده پس یعنی میخواسته بگه ... آخه باباجون چرا همش میخوای از یه چیزی یه چیز دیگه نتیجه بگیری؟ اگه طرف منظوری داره خب بیاد درست به زبان بشر امروزی بگه. اگه نمیخواد اینطوری بگه... که خب گور اجدادش پر از رحمت الهی، به تو چه ربطی داره که بشینی و انقدر خودتو به عذاب بندازی. هی فکر کنی و غصه بخوری . بری تو لک و خودتو داغون کنی... بعدشم میبینی کلی روز هرس خوردی و عذاب کشیدی و عذاب دادی ، آخرشم اشتباه کرده بودی.
آره... این حرف ها رو بهت گفتم ولی میدونم که خیلی سخته... خیلی سخته که آدم صبر کنه تا همه چیز معلوم بشه. خیلی سخته که تحمل کنی ، ببینی داره دروغ میگه ، داره خلاف میگه ، داره همه رو فریب میده غیر واقع میگه و باز هیچی نگی آروم بگیری. میدونم از همه اینا هم سخت تر اینه که فکرتو کنترل کنی . نذاری بره اونجایی که نباید. نذاری چیزایی که نباید بیان توش ، دزدکی سرک بکشن بهش. آره سخته ... سخته ، اصلاً یه وقتایی نمیشه. هرکاری میکنی فکر نکنی نمیشه. هی حواستو پرت یه چیزای دیگه میکنی دوباره از یه طرف دیگه میاد سراغت. اما بالاخره چی؟ آخرش میخوای به کجا برسی؟ فکر نکن این مشکل من و توئه و بلای قرن 21 ، قدیما هم بوده این مشکلات. مثلاً همین حافظ خودمون میگه:
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او ، از راه دیگر آید
راستی تو فکر می کنی کدوم صبر کردن سخت تره ؟ صبر کردن به چیزایی که نمیدونی یا به چیزایی که میدونی؟ داستان همسفر شده حضرت موسی با حضرت خضر رو که خوندی. دیدی که حضرت موسی به خاطر بی صبریش چه جوری رفتار میکنه و با عجله کردن چه جوری جلوی خضر نبی کم میاره. خب البته این نشون میده که صبر بر ندونستهها خیلی صبر مشکلیه که پیامبر اولولاعظم خدا توش کم میاره. اینو خضر نبی هم در ابتدای راه بهش میگه که : « وکیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا» (چه جوری صبر میکنی به چیزی که ازش اطلاعی نداری).
اما اگه چیزی رو بدونی و اونوقت وضعیت طوری باشه که نشه در موردش صحبت کنی چی؟ اگه مجبور باشی ببینی که داره چرت و پرت میگه و دیگران رو فریب میده...؟! اگه انکارت کنه، نفیت کنه ، متهمت کنه در حالی که میدونی داره ناحق میگه و مجبور باشی سکوت کنی...؟! اگه مسخرت کنه ، بهت تهمت بزنه ، آبروتو ببره و تو بدونی که داره چیزای بیربط میگه و بتونی جلوش دربیای و اونوقت وظیفهت سکوت باشه...؟! یا نه ببینی داره زهد فروشی میکنه در حالی که تو می دونی چه آدم ناطوریه و بعد سادهلوحهای دلپاک یا مغرضای طمعکار رو ببینی که دورش جمع شدن و بهبه و چهچه میکنن و تو بتونی به همه بگی که آی... من میدونم این اینطوریه ، فلان کارو کرده و میکنه ، خودم دیدم..خودش گفت و... و مجبور باشی به سکوت...؟! اونوقت می تونی صبر کنی ؟! میبینی که این کار هم ، کار سادهای نیست و البته میدونی که بیصبری تو این چیزا هم بد عاقبتی داره.
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
بابا جان من اصلاً نمیدونم تو چه اصراری داری سر از همه چیز در بیاری. به تو چه که کی چه مشکلی داره. به تو چه که کی برای چی ناراحته. مگه وکیل وصی مردمی. میبینی که هر وقت خواستی بیشتر بدونی و بیشتر دل بسوزونی ، بیشتر سوختی و کمتر دونستن. عزیز من تو که ظرفیت صبر نداری برو پی کارت. لقمه رو اندازه دهنت بگیر.
با دوتا تمجید دیگران که آدم خوبیه ، فکر کردی میتونی کار آدم حسابیا رو بکنی؟
ولش کن . اصلاً بیخیالش . ولی آخر من که نفهمیدم، صبر به دونستهها سختتره یا به ندونستهها؟ تو چی فکر میکنی؟ دونستن بهتره یا ندونستن. علم بهتره یا جهل؟
عجب صبری خدا دارد...
به کسی نگیا ! تا آخرش نوشتم ولی امروز بهم گیر نداد...البته اگه تا «موقع آپ کردن» اتفاقی نیفته.
لینک دوستان
آوای آشنا
اشتراک